کد مطلب:313423 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:193

نگاهی به شجاعت و جنگاوری قمر بنی هاشم در روز عاشورا
در جنگ تن به تن روز عاشورا حضرت عباس علیه السلام 250 دلاور را به هلاكت رسانید به گونه ای كه دشمن انگشت حیرت به دهان گرفت و گفت:



كه یارب چه زور چه بازوست این

مگر با قدر هم ترازوست این



برای دفعه بعد كه همگی اصحاب و بنی هاشم شهید گشتند و كسی باقی نماند و صدای العطش كودكان در حرمسرا بلند بود، غیرت و حمیت آن شهسوار به جوش آمد و برای آوردن آب اجازه ی میدان خواست.

مارد بن صدیق، از جمله شجاعان لشگر عمر سعد بود، مردی قوی هیكل نظیر مرحب خیبری و عمرو بن عبدود، و بسیار رشید و دارای قامتی بلند و بدنی قوی و هیبتی موحش و تنومند از شجاعان نامی عرب، در حالی كه زره محكمی به تن داشت و نیزه ی بلند بر دست و خود مخروطی بر سر و بر اسبی قوی هیكل سوار بود، به میدان آمد و فریاد زد ای جوان شمشیرت را بینداز و بدان كسی كه به سوی تو آمده قلبی پر عطوفت دارد و با مهربانی دلش به حال جوانی تو می سوزد كه با این سیما و منظر به دست وی كشته شود و به علاوه ننگ دارم كه با این عظمت جثه و شجاعت، جوانی را بكشم؟ بهتر است موعظه ی مرا بپذیری و ترك مخاصمه كنی، و او را با ابیاتی چند موعظه كرد.

حضرت اباالفضل علیه السلام در جوابش فرمود: ای دشمن خدا بیانات شیوای تو را شنیدم، لكن آنها مانند بذریست كه در زمین شوره زار یا زمین سخت بپاشند، خیلی دور است كه عباس خود را به تو تسلیم نماید تا از طوفان بلا نجاتش بخشی، و اما از حذاقت من سخن راندی، این نسبت میراثی است كه از خاندان نبوت به ما رسیده و ما فدائی دین هستیم و به شهادت افتخار می كنیم و در مصائب صابر و بر سختی ها شاكریم و در تمام امور بر خدا توكل داریم؛ و اما تو ای مارد از فضایل محرومی و خصال اسلامی در تو نیست، نسبت من به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می رسد، من شاخه ای از شجره ی طیبه نبوت هستم



[ صفحه 169]



و آن كه از این شجره باشد مؤید من عندالله بوده و هیچ وقت تحت قیود و بندگی ابناء زمان واقع نخواهد شد. در بین این گفت و شنودها اباالفضل علیه السلام خود را مهیا كرد و از جا جست و سر نیزه ی مارد را گرفت و از دست او درآورد و با نیزه ی خودش بر سینه ی او زد و از اسب به زمین انداخت، لشگریان مبهوت شدند و چون دیگر طاقت جنگ نداشت. شمر فریاد زد مارد را دریابید كه حضرت مهلتش نداد و سر او را جدا كرد.